کلبه درد

درد دلهای از یک جوان افغان

کلبه درد

درد دلهای از یک جوان افغان

کتاب و فرهنگ مطالعه


با وجود پیشرفت روزافزون تکنالوژی ارتباطات در جهان پیچیده ای  امروز و ظهور دستگاه های وسایل ارتباطی سریع با کاربرد های بسیار متنوع ،کتاب هنوز به عنوان ابزار انتقال فرهنگ، علم و دانش جایگاه خاص خود را در میان جوامع انسانی حفظ کرده است.

کتاب ، معیار و ملاک اساس قضاوتی است که فرهنگ و تمدن در هر کشور با میزان تیراژ کتاب و تعداد کتابخوان کشور مشخص میشود. امروز در سطح جهان کمتر خانه ای یافت میشود که خالی از کتاب باشد، تا جاییکه در برخی کشور ها و برای بسیاری از مردم کتاب به عنوان یک نیاز اساسی و ضروری زندگی نقش حیاتی بازی میکند، همانگونه که دیگر موارد مورد نیاز انسان برای تداوم زندگی او ضروری و حیاتی است.

در خانه ای که کتاب نباشد، احساس غربت به انسان دست میدهد، تنهایی و انزوا انسان را رنج میدهد.  در افغانستان عده‌ ای محدودی پیدا می‌شوند که با کتاب انس داشته باشند. با توجه به وضع کتاب در بازارها و نوشتن کتاب در کشور به این نتیجه می‌رسیم که فرهنگ کتاب‌خوانی میان ما بسیار ضعیف است. مردم عادی هیچ مطالعه نمی‌کنند و کتاب خواندن تا هنوز به عنوان یک ارزش مطرح نشده است. در بین باسوادان نیز این فرهنگ بسیار ضعیف است. حتی کسانیکه در دانشگاه‌ها و نهادهای علمی مشغول تدریس و تحصیل‌اند، نیز به مطالعه و کتاب خواندن هیچ علاقه‌یی ندارند. آن‌هایی که در دانشگاه‌های کشور مشغول تحصیل‌اند ، اکثراً  در طول چهار سال تحصیلی در هر دوره یک عنوان کتاب مطالعه نمی‌کنند. تنها چیزی که می‌‌خوانند چپتر(جزوه) درسی است که آن جزوه‌ها خیلی با معیارهای تحقیقی و علمی هم‌خوانی ندارند. هیچ کسی با خواندن آن‌ها نمی‌تواند بگوید که من در رشته تحصیلی‌ام تخصص دارم. این وضع را می‌توان به عنوان نقطه ضعف دانش‌آموختگان تعریف کرد.

متأسفانه هنوز در افغانستان به کتاب به عنوان یک نیاز اساسی در زندگی فردی و جمعی نگاه نمیشود. اگر این معضل فرهنگی که ریشه در بسیاری از مسایل اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی دارد، به شکلی مطلوب بر طرف شود، آنگاه میتوان نتیجه حاصل از آنرا در تمامی زمینه های اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی و حتی روابط خانودگی و فردی مشاهده کرد. 

کتاب بزرگترین سرمایه معنوی ملل و اقوام و بهترین وسیله تماس نسلها است ، که پرده های زمان و مکان را به کنار کشیده و افکار را به آموزش و تفاهم می رساند. بنابر این ، میزان توجه و رغبت مردم هر جامعه به کتاب و مطالعه ، مبین حضور آن ملت در صحنه های سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی است.

بلی، ملتی که مطالعه را غذای اساسی روح و کتاب و کتاب خانه را مظهر پویایی و تحرک و نشانه دوام و بقأ محسوب کند، و از طریق کتاب و کتاب خوانی تجربه های غنی و سرشار گذشته را برای آینده  ای بهتر در اختیار گیرد و در آئینه کتاب رمز پیروزی و شکست را به تماشا بنشینند و از آنها عبرت گرفته و پرچم دانش ، حکمت و نوآوری ها را بر بام اندیشه جهانیان برخواهد افراشت.

دولت افغانستان ، علی الخصوص وزرات محترم اطلاعات و فرهنگ در راستای ترویج فرهنگ کتاب نویسی و کتاب خوانی مسئولیت عظیم دارد، این نهاد حکومتی باید برای نهادینه سازی فرهنگ مطالعه برنامه های آگاهی عامه برای خانواده ، متعلمین و محصلین داشته و یک سری برنامه تشویقی برای کتاب نویسان و پژوهشگران داشته باشد، تا برای مردم که سی سال از کتاب و کتاب خانه دور بوده اند و از اثرگذاری ژرف مطالعه بی خبر اند، فهمانده شود که تنها با کتاب میتوان به یک نسل متمدن و یک جامعه مترقی دست یافت.

محمد حامد همتی

دسترسی به اطلاعات دولتی ، حق قانونی هر خبرنگار است

مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی تامین کننده بخش مهمی از مقتضیات یک نظام مدنی میباشد ، که دسترسی به اطلاعات دولتی  وسیله اساسی نهادینه سازی و حفظ دموکراسی محسوب میشود.  این حق دسترسی به اطلاعات ، دولت را نسبت به شهروندان اش پاسخگو نگهداشته و زمنیه فعالیت های آزاد و مستقلانه را برای رسانه ها مساعد می سازد. رسانه ها نقش اساسی در اطلاع رسانی به مردم دارند، رسانه ها جدیدترین خبرها ، رویداد های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و ورزشی را به اعضای جامعه انتقال داده و آنان را از تحولات کشور و جهان آگاه میسازند. دسترسی خبرنگاران و رسانه ها به اطلاعات باعث میشود، تا مردم از کار های دولتمردان با خبر شده و ناظر بر اعمال حکومت بوده و نظریات اصلاحی و انتقادی خود را برای آنان انتقال دهند.  این تبادل اطلاعات ، زمینه را فراهم می سازد، تا دولتمردان با نطریات و دیگاه های مردم آشنا شده و آنها را در برنامه های بعدی شان مدنظر بگیرند. اما خبرنگاران در صورتی میتوانند در این امور رسیدگی کنند ، که دسترسی به اطلاعات ، آزادی لازم در پخش و نشر و مصئونیت کاری و جانی داشته باشند.

قانون حق دسترسی به اطلاعات طی شش فصل و سی و دو ماده ، سال پار تصویب و به توشیح ریئس جمهور رسید. احکام ماده شصت و چهار قانون اساسی کشور ، ماده ششم قانون حق دسترسی به اطلاعات ، ماده نوزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین المللی حقوق سیاسی و مدنی ، حق جستجو ، دریافت و بیان اطلاعات را برای خبرنگاران و سایر مقتضیان معلومات تضمین میکند.   اما در این اواخر خبرنگاران ولایت غزنی از عدم دسترسی به اطلاعات و کتمان واقعیت ها توسط مقامات محلی ابراز نگرانی میکنند. از آنجایکه دسترسی به اطلاعات حق قانونی هر خبرنگار است، پس وضع محدودیت در این حق، خود نقض آشکار قانون میباشد. بر اساس حکم ماده ششم قانون حق دسترسی به اطلاعات دولت مکلف است، تا اطلاعات تقاضا شده را در وقت معین و قانونی آن در اختیار رسانه ها و مقتضیان معلومات قرار داده و از آسیب پذیری روابط حکومت و رسانه ها جلوگیری کند.

مقامات محلی غزنی باید احکام قانون حق دسترسی به اطلاعات را در نظر گرفته و در راستای شفافیت و اطلاع رسانی موثق با رسانه ها همکاری نموده و اجازه ندهند که صدای خبرنگاران  فراتر از محدوده جغرافیای غزنی بلند شود. چون همین دموکراسی نیم بند که مقامات محلی از آن منحیث دستآورد سیزده ساله کشور یاد میکنند، زیر سوال رفته و ادعا ها مبنی بر وجود نظام استبدادی در این ولایت لباس صحت خواهد پوشید.


"محمد حامد همتی"


جامعه مدنی ولایت غزنی !


جامعه مدنی مانند سایر مولفه های اساسی دموکراسی در ولایت غزنی با ابهامات و دشواری های زیادی مواجه بوده است. با وصف اینکه ده ها نهاد اجتماعی در این راستا فعالیت دارند, اما نتوانسته اند که معنی اساسی جامعه مدنی را افاده کنند که دلیل عمده آن  شعار زدگی و عدم آگاهی به ظاهر فعالین مدنی ولایت غزنی از ارزش های اساسی دموکراسی و وظایف جامعه مدنی میباشد.

نهاد های جامعه مدنی در راستای توسعه مدنی ، سیاسی و دموکراتیک شدن یک جامعه نقش بسیار مهم و اساسی داشته و همچنان در راستای انکشاف آگاهی مدنی ، سیاسی و ترویج ارزش های مدنی نقش بارز دارند.

این نهاد های مدنی هستند ، که سیاست دولت را در میان مردم آورده و آنرا مردمی می سازند و نظرات مردم را به مقامات تصمیم گیرنده و اجرایی انتقال داده و روابط مردم با حکومت را مستحکم می سازند. اگر نهاد های مدنی در وساطت دولت و مردم قرار نداشته باشند، نظام دموکراتیک شکل نخواهد گرفت.

ما متاسفانه در ولایت غزنی شاهد هیچ نوع فعالیت مدنی در طول یک دهه گذشته نبوده ایم . ما شاهد یک نامه سرگشاده به والی صاحب غزنی و یا یک تجمع و گردهمایی که هدفش مخاطب قرار دادن والی غزنی و یا مقامات بلند پایه محلی باشند, نبوده ایم.

با وجودیکه نهاد های مدنی می توانند از طریق گردهمایی ها و ارسال نامه های باز به مقامات حکومتی در سیاست های دولت مداخله نموده و سیاست های دولت را تائید و تقویت و یا مورد انتقاد قرار دهند. اما در این ولایت تا اکنون هیچ نوع حرکت مدنی صورت نگرفته است که نماینگر موجودیت جامعه مدنی در غزنی بوده باشد.

هر گاه حرف از پروژه های خارجیان ، کارزار های انتخاباتی و سفر های ، سفرخرچ دار به میان میآید، صد ها فعال و نهاد مدنی آفتابی میشوند و سنگ مدنیت را بر سینه می زنند، اما زمانیکه عدالت زیر پا میشود، حقوق مظلومین و قشر پایان جامعه پامال میشود، قوانین در اکثر موارد آشکارا نقض میگردد و صد ها هموطن بیگناه ما کشته میشوند، باز نه فعال مدنی وجود دارد و نه نهاد های مدنی. همه در زیر زمین رفته  فعال معدنی میشوند و منتظر شکار بعدی می مانند.

در ولایت غزنی ما شاهد فعالیت های تعدادی از نهاد های اجتماعی هستیم که مانند نهاد های جوامع کمونستی و سوسیالسیتی در ظاهر نهاد مدنی و در اصل پیرو سیاست های حکومت بوده و یک جانبه از سیاست های حکومت دفاع می کنند که به این چنین نهاد ها نمیتوان نهاد های مدنی گفت.

اولاً مدعیان جامعه مدنی در این ولایت باید اندیشه مدنی داشته باشند و بر آنچه شعار میدهند، خود باورمند شوند.

ثانیاً نهاد متشکل از افراد و جامعه متشکل از نهاد ها میباشد، پس برای شکل گیری جامعه مدنی در غزنی ، هماهنگی میان نهاد های مدنی حرف اول را میزند. پس بهتر است که مدعیان جامعه مدنی تمامی تعلقات شان را چه قومی ، چه سمتی ، چه لسانی و چه حزبی باشد، کنار گذشته در راستای تشکیل جامعه مدنی و نهادینه سازی ارزش های مدنی متحدانه و صادقانه کار کنند.

   

محمد حامد " همتی

آزادی گروگان ها یا ترویج فرهنگ گروگان گیری !


درست با گذشت هفتاد و هشت روز از گروگان گیری سی و یک شهروند کشور، نوزده تن آنان آزاد شدند، و از سرنوشت دوازده دیگر هنوز هم خبری مؤثق در دست نیست.

تعداد از متنفذین قومی حاضر در روند تبادله، از تبادله خانواده های برخی جنگجویان بیرون مرزی که تحت نظارت ریاست عمومی امنیت ملی قرار داشته اند،  با مسافران گروگان گرفته شده یاد نموده اند.

بدون شک که آزادی نوزده مسافر و بازگشت آنان به آغوش خانواده هایشان  خبر نهایت خوشحال کننده و آرامش بخش بود، اما چگونگی رهایی این گروگان ها نگرانی تعداد  کثیر از هموطنان ما را ببار آورده است. جای تردید نیست که حکومت وظیفه دارد، تا از تمامی حقوق و آزادی های شهروندان کشور حفاظت کند، اما این وظیفه باید با رهکار های مؤثر و قبل از وقوع رویداد ها انجام شود، نه بعد از آن. معامله با گروه های مخالف مسلح دولت نه تنها نماینگر ضعف آشکار حکومت است، بلکه این روش نهایت نگران کننده نیز است. اگر قرار شود حکومت در قبال گروگان گیری ها با روش تبادله برخورد کند، یقیناً که گروه های مخالف مسلح دولت در گروگان گیری ها جسور تر شده و این کنش به فرهنگ و روش جنگی آنان مبدل خواهد شد. هر گاه تعداد از همرزمان این گروه دستگیر شوند، آنان در شاهراه ها ریخته، مسافران را گروگان می گیرند، و گروگان ها را با یاران دستگیر شده شان تبادله میکنند.  با وصف حضور گسترده نیرو های امنیتی در شاهراه کابل الی قندهار ، ما هر روز شاهد رویداد های خونین در این شاهراه میباشیم.

نیرو های امنیتی ضعیف هستند، یا مخالفان مسلح دولت قوی هستند ؟

نیرو های امنیتی وظیفه شان را درست انجام نمیدهند، یا سیاست های دوگانه در رهبری دولت وجود دارد؟

مشکل اساسی در کجا است و چه تضمین وجود دارد، که فردا باز گروگان گیری صورت نگیرد؟

حکومت باید نگرانی مردم را از این ناحیه رفع نموده و در جای تبادله اسیران ، روی روش امنیتی کارا و منظم برای تأمین امنیت شاهراه ها کار کند، و اجازه ندهد که امنیت در شاهراه ها توسط مخالفان مسلح دولت اخلال شود.

محمد حامد "همتی"

روایت تلخ تاریخ !


اگر به گذشته ها برگردیم و نگاه کوتاه و مختصر بر تاریخ پنجهزار ساله افغانستان امروز، خراسان دیروز و آریانا پریروز بیاندازیم، در خواهیم یافت که از جمله حیات پنچهزار ساله تاریخ کشور مان ، سه هزار سال آن در جنگ و خونریزی گذشته است ،  و دو هزار سال دیگر آن هم در دغدغه ها و نابسامانی های که این جنگ ها به ارمغان آورده است.

نکته قابل توجه اینست که از جمله سه هزار سال جنگ و خونریزی در کشور، یک هزار و پنچصد سال آن را نبرد علیه متجاوزین بیگانه شکل داده و متأسفانه یک هزار و پنچصد سال دیگر آنرا جنگ های فرسایشی و خونین داخلی شکل می دهد.

تاریخ روایت بر این دارد که مردم افغانستان از دیر زمانها به اینطرف با فرهنگ سازش، تحمل ، اخوت و همپذیری بیگانه بوده و هر گاه متجاوزی بر این کشور حمله ور شده است، همه افغانها موقتاً متحدانه علیه دشمن تعریف شده مبارزه نموده و از ارزشهای دینی ، نوامیس ملی و تمامیت ارضی کشور شجاعانه دفاع نموده اند. و زمانیکه بر دشمن بیرون مرزی و متجاوز غالب شده اند، قادر بر تحمل و همپذیری همدیگر نبوده و برای سهم بیشتر در قدرت به سیاست حذف رو آورده باعث شکل گیری جنگ های خونین داخلی شده اند.

اگر به گذشته  یی نه چندان دور ، همین سه و نیم دهه اخیر توجه کنیم، می بینیم که ملت مظلوم افغانستان در گروه های سنی مختلف چه زن و چه مرد، تعداد زیادی از همنوع هایشان را قربانی قدرت طلبی ها و ثروت اندوزی های عده ای از سیاست مداران بی مسئولیت و تیکه داران قومی که خود شان را رهبران مردم می پندارند، نموده اند.

کشور عزیز مان افغانستان، در بیشتر از سه و نیم دهه گذشته آزمایشگاه سلاح های مدرن ابر قدرت ها ، میدان جنگ های نیابتی و مسلخگاه ساکنان این خطه باستانی قرار داشته است. که شوربختانه این سه و نیم دهه جنگ و خونریزی برای مان یک کشور ویران شده را بجا گذاشته و کتله های عظیم از یتیم ، بیوه ، معلول ، معیوب و فاقد علم و دانش را به ارمغان آورده است. این سه و نیم دهه که من از آن حرف میزنم، شامل حکومت 12 ساله آقای کرزی و حکومت چند ماهه آقایان غنی و عبدالله میباشد.

از زمان آغاز حکومت کرزی و در ظاهر پایان یافتن دوره های سیاه و ننگین تاریخ کشور، ملت مان یکبار دیگر نسبت به آینده امیدوار شده و تصور کردند که بد بختی های این ملت مظلوم پایان یافته و دوره رشد و شکوفایی فرا رسیده است. اما ما فراموش کرده بودیم، که ما اتباع کشوری هستیم که از صد فیصد حیات سیاسی و اجتماعی اش شصت فیصد آن در جنگ و خونریزی سپری شده و چهل فیصد دیگر آن هم در بدبختی های بعد از جنگ.

در طول حکومت آقای کرزی بی عدالتی ها شدیداً گسترش یافت و ما شاهد سیاست های دوگانه حکومت در تمامی امور محوله اش بوده ایم که منجر به از بین رفتن صد ها هموطن ما گردید. این روند قربانی شدن ملت مظلوم و عفلت سیاستمداران قدرت طلب و رهبران مردمی بی کفایت تا اکنون نیز ادامه دارد. در سراسر افغانستان هر روز ده ها هموطن مان در اثر قضایایی شورشی، جنایی و ترافیکی جان شان را از دست میدهند، و حکومت برای فراموش شدن یک حادثه ای دلخراش منتظر حادثه دلخراش تر دیگر میباشد.

مردم افغانستان در یک سال گذشته با نا امنی سراسری، صلح ناپایدار، بیکاری بیش از حد ، بی عدالتی های اجتماعی و فقر نفس گیر دست و پنجه نرم میکنند. اما سران حکومت وحدت ملی با کمال بی کفایتی و بی مسئولیتی در فکر سهمیه بندی قدرت ، احراز پست های کلیدی حکومت و ازدیاد مشاورین خویش هستند.

امروز در کشور ما ناامنی به اوج خود رسیده است، هر صبح هر افغانیکه از خانه خود بیرون میشود، امید بازگشت ندارد. فساد اداری دیروز یک عیب بود و مفسد منفور مردم قرار داشت ، اما امروز فساد اداری به فرهنگ مبدل شده و نه تنها که حکومتداری خوب را با چالش مواجه ساخته است، بلکه ملت ما را نزد جوامع بین المللی دزد معرفی نموده است.

فقر در این کشور بیداد میکند. پدر از بیکاری معتاد میشود، مادر طفل خود را به فروش میرساند، دختر عفت فروشی میکند و پسر یا مجرم میشود و هم ترک وطن و دیار و خانواده میکند. از حاکمیت قانون خبری نیست، موادات قانون در اکثر موارد توسط مجریان قانون و قانون سازان نقض میگردد.

رویداد های خونین و ناگوار در یک سال اخیر ، بی عدالتی های اجتماعی ، سیاست های دوگانه حکومت قبلی و فعلی ، عدم پاسخگویی ، چاره اندیشی و قدرت طلبی بیش از حد رهبران حکومت وحدت ملی باعث نارضایتی بیش از حد مردم افغانستان شده و ما را  بسوی یک بحران عمیق و ترمیم ناشدنی سوق میدهد.

قابل تذکر است که در تمامی این رویداد های تلخ تاریخ ، ملت ما نیز مقصر است، چون مردم افغانستان هیچگاه قادر به درک ضروریات زمان شان نبوده و هیچگاه همگام با مقتضیات زمان حرکت نکرده اند ، همیشه یا افراط کرده اند و یا تفریط. 

سران حکومت وحدت ملی و رهبران مردمی باید بدانند که دیگر فرزندان یتیم، زنان بیوه و مادران ملت ما اشکی ندارند، تا برای ارضای خواهشات نفسانی ، قدرت طلبی و ثروت اندوزی آنان بیافشانند. امروز مردم ما بیش هر چیزی نیازمندی شدید به امنیت سرتاسری در کشور دارند، اگر رهبران سیاسی کشور به خود نیایند و اوضاع بر همین منوال ادامه یابد، زمانی زیاد را دربر نخواهد گرفت که صفحه جدیدی در تاریخ کشور باز شود، صفحه یی سیاهیکه تمامی صفحات سیاه تاریخ کشور نزدش مانند شیر  سفید معلوم شوند.

محمد حامد " همتی "